اکارم
معنی
[ اَ رِ ] (ع ص، اِ) جِ اَکرَم. (ناظم
الاطباء). کریمتران. (فرهنگ فارسی معین).
گرامی تران و بخشنده تران. (آنندراج) (غیاث
اللغات): اگر نه این حشاشهٔ مکرمت
و بقیهٔ اکارم... دل بازمیدادی... رقم سواد بر
بیاض کشیدن محروم شدی. (ترجمهٔ تاریخ
یمینی ص ۹). و رجوع به اکرم شود.
- سلیل الاکارم؛ که از دودمان گرامی و
شریف باشد. والاگهر. نجیب زاده. والانژاد. (از
یادداشت مؤلف).
|| گرانمایگان. || جوانمردان.
(فرهنگ فارسی معین).