افسارگسسته

معنی

[ اَ گُ سَ سْ تَ / تِ ] (ن مف مرکب) بی تربیت. خلیع العذار. لاابالی. فسارگسیخته. بی بندوبار. فسارآخته. دهنه سرخود. خودکامه. افسارگسیخته. (یادداشت مؤلف).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.