بهروز؛ نیکروز؛ خوشبخت.
فرهنگ فارسی عمید
[ بِ ] (ص مرکب) بختیار. (ناظم الاطباء). خوشروز و خوشبخت. (فرهنگ شاهنامه). بهروز. (آنندراج). سعید. نیکبخت : توهم پای در مرز ایران منه چو خواهی که مه باشی و روزبه.فردوسی. می لعل پیش آور ا ...
لغتنامه دهخدا
[ بِ ] (اِخ) نام وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی. (از فرهنگ شاهنامه).
[ بِ ] (اِخ) نام اصلی سلمان فارسی بوده است. رجوع به سلمان فارسی شود.
[ بِ ] (اِخ) از زنان شاعر در اوایل قرن دهم و معاصر سلطان سلیم بوده است. از اشعار اوست: هر زمان دارم هلاکی با حیات آمیخته زان تغافلها که کردی التفات آمیخته. تغافل از بتان بی وفا مطلوب میباش ...
اسم: روزبه (پسر) (فارسی) (تلفظ: ruzbeh) (فارسی: روزبه) (انگلیسی: ruzbeh) معنی: خوشبخت، سعادتمند، بهروز، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبد بهرام گور پادشاه ساسانی، نام اصلی سلمان فارسی از یاران ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ بِ ] (اِخ) ابن احمد (شیخ صدرالدین)، بنا بگفتهٔ صاحب شدالازار واعظی ملیح و صبیح و فصیح اللسان و عذب البیان و صاحب مقام بوده است. در جامع عتیق شیراز وعظ میکرده و در نزد پادشاهان احترام داشت ...
[ بِ ] (اِخ) (شیخ...) بقلی نسوی شیرازی، مکنی به ابومحمد و مشهور بشیخ شطاح. از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است. در ابتدای کار به عراق و شام و حجاز سفر کرد و در سماع صحیح بخاری ا ...
[ بِ ] (اِخ) (شیخ... کبیر) مصری. او راست تحفةالبررة. (از کشف الظنون ج ۱ ستون ۳۶۴).
[ بَ ] (اِخ) دهی است از بخش غار در جنوب شهرستان تهران که دارای ۴۶۵ تن سکنه است. آب آن از قنات و رود کن. محصول عمده اش غله، صیفی و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.