[ رِ ] (ع اِ) ریسمانی که بدان بازوی شتر بندند تا آهسته رود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). رشته ای که با آن بازوی شتر را ببندند هرگاه بیم آن رود که آرزومند وطن خود شود. ج، رُفُق. ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ ] (ع اِ) جِ رُفقَه و رَفقه و رِفقَه،گروه همسفر.
[ اِ قَنْ ] (ع ق) از روی اِرفاق. به رفق و مدارا.
[ رِ قَ ] (حامص مرکب) در تداول، نارفیقی کردن. شرط رفاقت و دوستی بجای نیاوردن. ناجوانمردی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.