معنی

[ اِ تَ ] (مص) شتافتن. عجله کردن. بسرعت رفتن. شتاب کردن : برگها چون شاخها بشکافتند تا به بالای درخت اشتافتند.مولوی. بعد سه روز و سه شب کاشتافتند یک ابوبکر نزاری یافتند.مولوی. کارد آوردند قوم اشتافتند بسته دندانهاش را بشکافتند.مولوی. و رجوع به شتافتن شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.