[ اِ رُدْ دی عَ ] (اِخ) (دهقان...). رجوع به علی اختیارالدین شود.
لغتنامه دهخدا
[ اِ رُدْ دی کُ ] (اِخ) امیرآخور سلطان جلال الدین خوارزمشاه بود. رجوع به اختیارالدین (امیر) و تاریخ مغول عباس اقبال ص ۲۸ شود.
[ حَ سَ نِ اِ تِ رُدْ دی ] (اِخ) ابن قاضی غیاث الدین تربتی بود و به وفور کمالات از دیگر قضات ممتاز. از محولات به هرات آمده و پس از تحصیل به نوشتن فتوی و صکوک سجلات پرداخت، و سپس قاضی هرات ش ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.