معنی

[ اُ قَ / قِ ] (ترکی، اِ) بمعنی کلغی که از پرهای بعض مرغان سازند و این لفظ ترکی است و با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود: اتاقه سرکشان را از سر افتد چو بلبل از درخت گل درافتد.زلالی. از دود جگر بعرش تازم صد آه اتاقه دار تا روز.طالب آملی. چون کج نهم بفرق خرد افسر بیان از مدح شه اتاقه زنم بر سر زبان. طالب آملی. اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق.؟ و شعوری گوید: اصل این لغت در جغتائی اتاغه است و تبدیل غ به ق در این زبان رایج است : یکی کوه آهن از آن هر هزبر اتاغه سرکوه را لخت ابر.هاتفی. اتاغه فتاده یلان را ز فرق چو مرغان بسمل بخون گشته غرق.هاتفی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.