[ اِ ] (اِخ) قریه ای است بزرگ در بلغارستان بین طرنوی و عثمان بازاری در ۲۰ هزارگزی جنوب شرقی طرنوی به محل تلاقی دو نهر. رجوع باز قاموس الاعلام ترکی (ذیل اسلاطارجه) شود.
لغتنامه دهخدا
(اِخ) تتر و یا تتار نام قومی است بقول تامسُن در قرن هشتم میلادی (دوم هجری) در کتبیه های ترکی ارخون نام دو طایفه از تاتار بنام «سی تار» و «نه تاتار» یاد شده در آن عصر مراد از نام مذکور مغو ...
(اِخ) ابن النجه خان. یکی از پادشاهان مغول:... النجه خان را در زمان جهانبانی دو پسر به یک شکم متولد گشت یکی را تاتار نام کرد و دیگری را مغول و چون این پسران بسن رشد و تمیز رسیدند النجه مم ...
[ نِ ] (اِخ) حاکم رهتاس که در سال ۹۶۱ هـ . ق. بدست همایون شاه برانداخته و متواری گشت. در طبقات اکبری ص ۸۰ و اکبرنامه ص ۳۴۱ تاتارخان کاشی ضبط شده است. رجوع به تاریخ شاهی ص ۳۳۷ شود.
[ دِهْ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان ۵۰ هزارگزی جنوب باختری قیدار سر راه عمومی، کوهستانی، سردسیر، با ۲۱۲ تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی ...
(اِ) صورت پهلوی داتر از مصدر «دا» که در اوستا و فرس هخامنشی به معنی آفریدن و بخشودن و ساختن است و در فارسی «دادار» شده است. رجوع به دادار شود. (از فرهنگ ایران باستان ص ۷۱).
[ فر. ] (اِ.) نوعی بخت آزمایی و قرعه - کشی.
فرهنگ فارسی معین
(اِخ) از کلمهٔ یونانی به معنی تصفیه شده ها. فرقه ای از زنادقه در قرون وسطی از اصل اسلاو که در فرانسه به صورت «البیژوا» درآمدند. آثار مانویت در این فرقه دیده میشود.
= آبمروارید
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ تِ ] (اِخ) دهی است از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. محل کوهستانی و معتدل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.