ابومنصور

معنی

[ اَ مَ ] طیفور. طبیب بزمان مسعود غزنوی. از معاشرین بونصر مشکان. در تاریخ بیهقی یکجا کنیت او ابومنصور و سه جا بونصر آمده. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۷۱ و ۴۰۷ و ۶۱۰ و چ فیاض ص ۲۶۹ و ۴۰۹ و ۴۷۷ و ۵۹۶ شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.