ابومقاتل

معنی

[ اَ مُ تِ ] (اِخ) ضریر. از جملهٔ شعراء عرب ملازم درگاه داعی کبیر. او نوبتی قصیده ای در مدح داعی در سلک نظم کشید که مصراع اولش این است: اللََّه فرد و ابن زید فرد. و چون داعی این مصراع شنید بانگ بر شاعر زد و خود را از مسند بیفکند و سر برهنه کرد و روی بر خاک نهاد و ابومقاتل را گفت چرا نگفتی اللََّه فرد و ابن زید عبد و چند کرت این مصراع را خوانده فرمود تا شاعر را از مجلس بیرون کردند و ابومقاتل بدین سبب مدتی مدید منظور نظر داعی کبیر نگردید تا در یکی از ایام مهرجان بملازمت شتافته قصیده ای بر آنجناب خواند که مطلعش این است: لاتقل بشری و لکن بشریان غرةالداعی و عبدالمهرجان و حسن بن زید باز به زبان اعتراض فرمود که این مصراع بایستی که مقدم مصراع ثانی خوانده شدی تا احتیاج بلاء نهی واقع نشدی. ابومقاتل گفت یا ایهاالسید افضل الذکر لااله الا اللََّه و اوّله حرف النهی، داعی فرمود که احسنت احسنت او را بصلهٔ وافرة نوازش فرمود. رجوع به حبط ۱ ص ۳۴۳ شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.