درختهایی که میتوان از آنها الوار تولید کرد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ دارر ] (ع ص) شتر بسیارشیر. ج، درور. درر. درار. (اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ اَ ] (اِخ) نام محلی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در چهل و یک هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه. چهارگزی فیروزآباد. دامنه. سردسیر. با ۱۰۵ تن سکنه. آب آن از چش ...
[ رِ خِ فَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به دارالخلافه شود.
درختی که شرایط مناسب برای رویش گیاهان بعدی را در عرصۀ جنگل فراهم میسازد و آنها را در برابر آسیبهای محیط حمایت میکند|||متـ . دار پرستار [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگ ...
[ رِ دُنْ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) این جهان. گیتی. دنیا. رجوع به دار شود. - از دار دنیا رفتن؛ کنایه از مردن است.
[ رِ ] (اِ مرکب) دارویی باشد رومی، گویند نافع القوه است. (برهان).
[ زَ دَ ] (مص مرکب) بر دار کردن. بدار کشیدن. حلق آویز کردن.
[ رِ ضَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) دارالضرب. ضرابخانه. میخکده : مفلسان گر خوش شوند از زر قلب لیک او رسوا شود در دارضرب.مولوی. رجوع به دارالضرب شود.
[ رِ عُ با ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) جهان دیگر. آخرت. مقابل دار دنیا. رجوع به دار و دارالآخرة شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.