ابوقران
معنی
[ اَ ؟ ] (اِخ) از مردم نصیبین. او
گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام
دست یافته است و وی را در نزد اهل این
صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه
از او نام میبرد. او راست: شرح کتاب الرحمهٔ
جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح
الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض.
کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب
التمویه. (ابن الندیم).