[ اَ قَ دَ ] (ع اِ مرکب) خرس. دُبّ. (المرصع). کهنی.
لغتنامه دهخدا
[ اَ قَ دَ ] (اِخ) حارث (یا نعمان یا عمرو)بن الربعی بن بلامة الأنصاری ملقب بفارس رسول اللََّه. صحابی است. او غزوهٔ اُحد و مشاهد بعد آنرا دریافت و برخی گفته اند او بدری است. و پس از رحلت رس ...
[ اَ قَ دَ ] (اِخ) عمرو. رجوع به ابوقتاده حارث... شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.