[ اَ فَ ] (ع اِ مرکب) گل زعفران. زعفران. ریهقان.
لغتنامه دهخدا
[ اَ فَ ] (اِخ) عمروبن حارث بن ثور [ و در بعضی نسخ: نور ] بن سعدبن حرملةبن علقمةبن عمروبن سدوس بن شیبانی سدوسی بصری. نحوی اخباری. و سیوطی در بغیه نام و نسب او را عمروبن منیع بن حصین الس ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.