معنی

[ اَ عَ مْ رْ ] (اِخ) مغنی و خواننده ای بدربار محمود غزنوی: بونصر تو در پردهٔ عشاق رهی زن بوعمرو تو اندر صفت گل غزلی گوی. فرخی.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.