[ اَ مِ ] (اِخ) احمدبن بشربن عامر العامری. یکی از علمای شافعی و او سمت قضا داشت. او راست: کتاب الجامع الکبیر. کتاب الجامع الصغیر. کتاب الاشراف علی اصول الفقه. (از ابن الندیم).
لغتنامه دهخدا
[ اَ مِ ] (اِخ) کنیت اوحدالدین کرمانی. رجوع به اوحدالدین کرمانی شود.
[ اَ مِ ] (اِخ) کنیت رکن الدین عمیدی سمرقندی. رجوع به محمدبن محمدبن محمد عمیدی شود.
[ اَ مِ ] (اِخ) کنیت عمادالدین محمدبن یونس. رجوع به محمدبن یونس بن محمدبن منعه شود.
[ اَ مِ دِ اِ فَ یِ ] (اِخ) احمدبن ابی طاهربن محمدبن ابی طاهر اسفراینی. فقیه شافعی که ریاست دین و دنیا در بغداد بدو منتهی گشت. بیش از سیصد فقیه بدرس او حاضر می آمدند. او فقه از ابوا ...
[ اِ اَ مِ ] (اِخ) رجوع به ابوحامد غزالی شود.
[ اَ مِ ] (اِخ) احمدبن عامر. رجوع به قاضی احمدبن عامر شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.