ابوالهول
معنی
[ اَ بُلْ هَ ] (اِخ) پیکری از
سنگ برآورده بشکل شیری خفته و سینه و
روی zzzآن بصورت آدمی، نزدیک هرم
کئوپس بفاصلهٔ کمی از منف در مصر سخت
مهیب و بالای آن هفده گز و درازا سی و نه
گز است و چون بدانجا دائماً ریگ این پیکر
را می پوشاند تاکنون چندین بار ناگزیر
شده اند که آنرا از زیر ریگ بیرون آرند.
فیروزآبادی گوید: آن پیکریست بشکل سر
مردم نزدیک هرمان به مصر و گویند آن
طلسم رمل است و ابن جبیر در رحلهٔ خود
نام آنرا ابوالأهوال آورده است و دمشقی در
نخبةالدهر گوید آن صورت زهره است و
صابیان گمان برند که طرب و فرح مرد و زن
و جوان و کودک از اوست -انتهی. و این
ابوالهول از زمان فراعنه مانده است و نام
ابوالهول از نام قبطی آن «بلهیت» یا
«بلهیب» مشتق است و بزمان فاطمیان
همان نام قبطی او معروف بوده است و
مقریزی او را «بوالهوبه» نامیده است. «با»
در لغت قبطی حرف تعریف است عرب آنرا
با همزه ترکیب کرده ابا و ابو ساخته است. و
جهال عرب گمان میکردند که آن طلسمی
است و پیکری دیگر که در ساحل مقابل نیل
بصورت زنی است معشوقهٔ اوست و گاه
گمان میبردند که آن طلسمی است که برای
نگاه داشتن فسطاط از طغیان نیل کرده اند. و
رجوع به ابوالأهوال شود.