ابوالعباس

معنی

[ اَ بُلْ عَ بْ با ] (اِخ) احمدبن ابی نصر خصیب بن عبدالحمید جرجانی. یکی از اکابر رجال عصر خویش و وزیر المستنصر باللََّه عباسی بود و پس از مستنصر وزارت مستعین داشت و در آخر مستعین ویرا عزل و بجزیرهٔ اقریطش نفی کرد. گویند با آنکه بصفات سخا و شجاعت و حکمت اتصاف داشت وقتی سواره در مضیقی، سائلی راه بر وی گرفته و الحاح از حد درگذرانید و وزیر را مهمی عاجل مشغول میداشت و از لجاج سائل بغضب شد و نوک پائی بسینهٔ وی زد و شاعری معاصر بسابقهٔ عدواتی این قطعه نظم کرده و بخلیفه فرستاد آن قطعه اشتهار یافت: قل للخلیفة یابن عمّ محمد اشکل وزیرک انه رکال قد نال من اعراضنا بلسانه و لرجله عندالصدور مجال. و وفات احمد به سال ۲۶۵هـ . ق. بود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.