ابوالحسن سیاح
معنی
[ اَ بُلْ حَ سَ نِ سَ یْ
یا ] (اِخ) علی بن ابی بکربن علی رحاله
هروی الاصل موصلی المولد. نزیل حلب.
گویند او همهٔ روی زمین بگشت و جملهٔ
خشکیها و دریاها و کوهها و دشتها که پای
آدمی بدان تواند رسیدن بپیمود. و وی را
شیمت بر آن بود که بر دیوارهای منازل و
شهرها که برمیگذشت چیزی مینگاشت. و
ابن خلکان بعض آن نگاشته ها دیده و ابن
شمس الخلافه بدین عادت او در قطعهٔ ذیل
تمثل جسته است:
اوراق کدیته فی بیت کل فتی
علی اتفاق معان و اختلاف روی
قد طبق الارض من سهل الی جبل
کأنّه خط ذاک السایح الهروی.
ابوالحسن را نزد ملک ظاهر صاحب حلب
حرمت و قربت بود و این امیر در ظاهر
حلب او را مدرسه ای کرد که گور علی در
قبه ای بر ناحیتی از همین مدرسه است. و
گفته اند که او کیمیا میدانست. او راست:
کتاب الاشارات فی معرفة الزیارات. و کتاب
خطب الهرویة. وفات وی به سال ۶۱۱ هـ . ق.
در حلب بوده است.