ابن ابی‌عزاقر

معنی

[ اِ نُ اَ عَ قِ ] (اِخ) ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی. وفات ۳۲۲ هـ .ق . شلمغان قریه ای است در نواحی واسط. و سبب قتل وی این بود که در تشیع مذهبی مبتنی بر غلو و تناسخ و حلول الهیة در وی احداث کرد و در زمان مقتدر ابن مقلهٔ وزیر درصدد دستگیر کردن او و پیروان او برآمد و بر او دست نیافت و سپس در شوال ۳۲۲ ابن مقله او را گرفته حبس کرد و دو نفر از پیروان او ابن ابی عون و ابن عبدوس نیز گرفتار شدند و در مجلسی که همه را حاضر آوردند این دو تن او را خدا خوانده و از خلیفه باک نکردند و از اینرو در ذی القعدهٔ همان سال همگی را بدار آویخته و اجسادشان بسوختند. (نقل باختصار از کامل ابن اثیر). و ابن الندیم گوید که او در صنعت کیمیا دست داشت و کتب ذیل را نیز از او نام می برد: کتاب الخمائر. کتاب الحجر. کتاب شرح کتاب الرحمهٔ جابر. کتاب البرانیات.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.