[ اِ لِ / اُ لُ ] (ع اِ) برگ مقل.
لغتنامه دهخدا
[ اَ لَ مَ / اِ لِ مَ / اُ لُ مَ ] (ع اِ) یک برگ مقل. || نهلک خرما، یعنی برگ خرما. (مهذب الاسماء). خوصه.
[ لَ مَ / مِ ] (ترکی، اِ) قسمی ظرف بزرگ فلزّی (مسین و غیره). ظرف فلزّی بزرگ با در و سرپوش هم از فلز که بر وی استوار شود برای نگاه داشتن پلو و دیگر چیزها. دیگ فلزی سربسته برای طبخ. ... ترک ...
[ لَ مَ / مِ ] (ص نسبی) به شکل قابلمه. به مانند قابلمه. - تکمهٔ قابلمه ای؛ تکمه ای که از قماش جامه سازند. منگنه ای از پارچهٔ لباس.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.