معنی

[ زادْ ] (اِ مرکب) نام لحن و نوائی از موسیقی : صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدرد بلبل راغی براغ اندر همی نالد بزار این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار. منوچهری. دستانهای چنگش سبزه بهار باشد نوروز کیقبادی وآزادوار باشد.منوچهری.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.