ویژگی گیاهی که قطعات ناهمسان آن از هم فاصله دارند و طبیعتا الحاقی صورت نگرفته است [زیستشناسی - علوم گیاهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ) نوعی از خرما. (مهذب الاسماء). اَزاد. و آن قسمی از خرمای خوب و خوش طعم باشد.
لغتنامه دهخدا
(اِ) قسمی درخت جنگلی تنومند و بلند که چوب آن برای ساختن شانه و پوشانیدن پل و سقف بنا بکار است. || آزادرخت. (شلیمر). || ارژن. بادام کوهی. (شلیمر).
(اِخ) نام قصبه ای از توابع نخجوان که شراب و انگور آن مشهور بخوبی است. و مردم آن سفیدفام و نیکوروی باشند. و رجوع به آس و آزاده شود.
(اِخ) نام شاعری پارسی گوی از اهل لاهور، نامش حافظ غلام محمد. وفاتش در ۱۲۰۹ هـ . ق.
(اِخ) نام زن شهربن باذان، والی صنعا از دست رسول صلوات اللََّه علیه. آنگاه که اسود عنسیِ مُتنبی شوی او را بکشت آزاد را به عنف تزویج کرد، وقتی پیغامبر صلوات اللََّه علیه چند تن را بکشتن اسود ...
مجرمی که با آزادی مشروط به جامعه بازگردانده شده و در عین حال که تحت نظر مقامات انتظامی است، تحت حمایتهای درمانی نیز قرار دارد [اعتیاد]
(اِ) جِ آزاد. احرار.
[ بَ ] (اِخ) (ایل...) رجوع به طرهان (ایل...) شود.
[ بَ ] (ص مرکب) در شاهد زیر ظاهراً به معنی مبرّا و برکنار است: تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهر عدوت باد ز بار عنا و غم دَخدَخ.سوزنی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.