ویژگی گیاهی که قطعات ناهمسان آن از هم فاصله دارند و طبیعتا الحاقی صورت نگرفته است [زیستشناسی - علوم گیاهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ) نوعی از خرما. (مهذب الاسماء). اَزاد. و آن قسمی از خرمای خوب و خوش طعم باشد.
لغتنامه دهخدا
(اِخ) نام قصبه ای از توابع نخجوان که شراب و انگور آن مشهور بخوبی است. و مردم آن سفیدفام و نیکوروی باشند. و رجوع به آس و آزاده شود.
(اِخ) تخلص شاعری فارسی گوی اهل کشمیر، از متأخرین، صاحب چندین هزار بیت مثنوی و غزل و جز آن. سیاحت را دوست میداشته و در پیری بتویسرکان ساکن و متأهل شده است. نامش احمد. وفات به سال ۱۱۵۰ هـ ...
(اِخ) نام شاعری پارسی گوی از اهل لاهور، نامش حافظ غلام محمد. وفاتش در ۱۲۰۹ هـ . ق.
(اِخ) نام زن شهربن باذان، والی صنعا از دست رسول صلوات اللََّه علیه. آنگاه که اسود عنسیِ مُتنبی شوی او را بکشت آزاد را به عنف تزویج کرد، وقتی پیغامبر صلوات اللََّه علیه چند تن را بکشتن اسود ...
مجرمی که با آزادی مشروط به جامعه بازگردانده شده و در عین حال که تحت نظر مقامات انتظامی است، تحت حمایتهای درمانی نیز قرار دارد [اعتیاد]
(اِ) جِ آزاد. احرار.
[ بَ ] (اِخ) (ایل...) رجوع به طرهان (ایل...) شود.
[ بَ ] (ص مرکب) در شاهد زیر ظاهراً به معنی مبرّا و برکنار است: تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهر عدوت باد ز بار عنا و غم دَخدَخ.سوزنی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.