واحد اندازهگیری سطح برابر با صد مترمربع.
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) -ـار. اداتی است که عقیب مفرد غائب از ماضی درآید و آن را گاه بدل به اسم مصدر کند چون گفتار، کردار، رفتار، جستار، دیدار و گاه بدل بوصف فاعلی چون خواستار، خریدار، فروختار، نمودار و گاه ...
لغتنامه دهخدا
[ رِ ءُ ] (اِخ) رجوع به اَریوس باغوس شود.
رایها، راهها، بُوشاها، اندیشهها
فرهنگ واژههای سره
(ری. اِفا.) در ترکیبات به جای «آراینده» آید: بزم آرا، جهان آرا، صف آرا.
فرهنگ فارسی معین
(ع اِ) جِ رأی.
(ع اِ) جِ اِرْب. اعضاء. - آراب سبعه؛ مساجد سبعه است که گاه سجود بر زمین آید. || آبله ها که بر اعضاء ظاهر شود. || پاره های گوشت.
تازیستان، اَربستان، اَرَبستان
(اِخ) نام ناحیه ای باستانی در محل قندهار کنونی که آن را هراووتی و هرخوواهیش و یونانیان، آراکوزیا و عرب رخج مینامیدند.
فراوردهای که خواص دارویی و آرایشی دارد [علوم دارویی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.