۱. غذای سادهای که سریع آماده میشود. ۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] حضور.
فرهنگ فارسی عمید
[ ضِ ] (حامص) حضور: گفتم خواجهٔ بزرگ تواند دانست، درمان این، بی حاضری وی راست نیاید. (تاریخ بیهقی).
لغتنامه دهخدا
[ ضِ ] (اِخ) نسبت به جدّ، و بدان منسوب است ابوبشر محمدبن احمدبن حاضر الطوسی. الحاکم ابوعبداللََّه الحافظ در تاریخ خود از او نام برد و گوید ابوالبشر حاضری با مردم صحبت میداشت و به نیک محضری ...
غرفه یا محلی در یک فروشگاه یا فروشگاهی که لبشورههایی، مانند گوشتهای نمکسودشده و ماهی و پنیر و سوسیسهای ورقهای و انواع سالاد و سس و غیره میفروش ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.