معنی

(اِ) ماه اول بهار سریانی. (السامی فی الاسامی). ماه هفتم از سالهای سریانی است میان شباط و نیسان که ابتدای سال از ایلول ماه اول خزان باشد. نام ماه اول بهار است از سال رومیان و بودن آفتاب در برج حوت. (برهان قاطع): ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید وجهِ می میخواهم و مطرب که میگوید رسید. حافظ. ماه ششم از ماههای رومیه. (قاموس فیروزآبادی). مدت ماندن آفتاب در برج حوت که به هندش چیت نامند و آن ماه اول از ربیع است. (مؤیدالفضلاء). آذر و آذار، ماه سوم از سالهای مسیحی. (اقرب الموارد). و آن را اَذار بفتح همزه هم گفته اند: آن پرّ نگارینْش بدو بازنبندند تا آذرمه بگذرد و آید آذار.منوچهری. منم آذار و تو نوروز خرم هرآیینه بود این هر دو با هم. (ویس و رامین). آنی که پدید آمد در باغ شریعت از عدل تو آذار و ز احسان تو نیسان. ناصرخسرو. ای دَرْت ز بی برگان چون شاخ در آذر وی دِلْت ز بخشیدن چون باغ در آذار. سنائی. این هنوز اول آذار جهان افروز است باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار. سعدی. آذار ببرد آب رخ آذر و کانون وز دردسر هر دو امان داد جهان را. سلمان ساوجی.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.