آداب
معنی
(ع اِ) جِ اَدَب. رسوم : نصر
احمد سامانی... سخت نیکو برآمد و بر همهٔ
آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی). گفت
[ دزدی ] میخواهم... آداب طریقت آموزم.
(کلیله و دمنه).
موسیا آداب دانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند.مولوی.
هیچ ترتیبی و آدابی مجو
هرچه میخواهد دل تنگت بگو.مولوی.
- آداب فاضله؛ اخلاق ستوده. محاسن.