(خَ) [ ع. ] (ص. اِ.) جِ آخر؛ بازپسینان، پسینیان.
فرهنگ فارسی معین
واپسیندم، واپسین دم
فرهنگ واژههای سره
[ صُ حِ خِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صبح دوم. بام دوم. صبح صادق : بر خلاف صدق هرگز در هوایت دم که زد کاولش آن دم چو صبح آخرین سودا نکرد. سلمان ساوجی.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.