کسی که با خواندن آواز، شتران را میراند؛ حداخوان.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِّ یُِ) [ ع. ] (اِ.)۱- انجمن، هر انجمنی که اهدافی مشترک داشته باشد.۲- تشکیلات صنفی برای حمایت از حقوق شغل و حرفة مشخص.
فرهنگ فارسی معین
هموندان، همگرایان، همبستگان، هم پیمانان
فرهنگ واژههای سره
بالاترین مرجع جهانی دوچرخهسواری که مقر آن در سوئیس است و بر کلیه رویدادهای بینالمللی دوچرخهسواری نظارت میکند [ورزش]
واژههای مصوب فرهنگستان
نهادی متشکل از تعدادی از کشورهای اروپایی با هدف یکپارچگی اقتصادی و توسعۀ اجتماعی و درنهایت یکپارچگی سیاسی میان آنها [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
گروهی از کشورها که با یکدیگر تجارت آزاد و با دیگر کشورها تعرفۀ مشترک خارجی در تجارت دارند [اقتصاد]
[ اِ ] (از یونانی، اِ) احیدیا. به یونانی افعی است. (تحفهٔ حکیم مؤمن).
لغتنامه دهخدا
[ اَ ] (ع اِ) جِ اُحدوثة. افسانه ها. سخنها. || جِ حَدیث. روایات. آثار. اخبار. || چیزهای نو. - احادیث مرفوعه. رجوع به مرفوعه شود. - احادیث موضوعه. رجوع به موضوعه شود.
[ تَ ] (ع مص) راندن بعض شتر مر بعض را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
[ رِ لُلْ اَ ] (ع اِ مرکب) مردان نامی که دربارهٔ حدیث و اخبار و روایات، تحقیقات و تتبعات کرده و در این زمینه آگاهی و بصیرت کامل دارند. - علم رجال الاحادیث؛ علمی که در زمینهٔ شخصیت رجالِ خب ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.