نیروی گرانشی وارد بر جسم در سطح زمین یا در میدان گرانشی دیگر
(وَ) [ ع. ] (اِ.)۱- سنگینی.۲- اندازه، مقدار. ج. اوزان.۳- ارزش، اعتبار.۴- آهنگ تلفظ یک واژه یا یک جمله (ادبی).۵- ریتم (موسیقی).
فرهنگ فارسی معین
گرانی، گرانسنگی، سنگینی، آهنگ، ارزش
فرهنگ واژههای سره
(~. وَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.)۱- فربه شدن.۲- ارزش داشتن.
1. حداکثر وزن خودرو پس از بارگیری کامل که سازنده خودرو آن را تعیین میکند 2. حداکثر مجموع وزن خودرو کشنده و مجموع بارهای محوری که خودرو قادر به کشیدن آن است [حملونقل درونشهر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
وزنی که برای مدت طولانی ثابت میمانَد بیآنکه فرد برای تثبیت آن تلاش کند [تغذیه]
وزن کل هواگَردِ آمادۀ پرواز، شامل وزن آب و روغن و غذا و اقلام مربوط به مسافران و خدمۀ پرواز بهجز سوخت و بار [حملونقل هوایی]
وزن خالی هواگَرد همراه با خدمۀ پرواز [حملونقل هوایی]
وزنی شامل دستهها یا میزانهایی که دارای سه ضربان ریتمی هستند [موسیقی]
وزن کل هواگَردِ آماده پرواز، شامل وزن آب و روغن و غذا و مسافر و خدمۀ پروازی و توشۀ همراه آنان، بهجز سوخت و بار مفید [حملونقل هوایی]
وزنی با پایینترین میزان مرگومیر که وزن استاندارد در 25 سالگی محسوب میشود [تغذیه]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.