۱. (ادبی) =جمله ۲. [قدیمی] چیزی که بهاختصار بیان میشود.
فرهنگ فارسی عمید
ریسمان ستبر کشتی.
[ جَ مَ ] (اِخ) (جنگ...) جنگی است که در ماه جمادی الاخری سال سی وشش هجری میان عایشه و اتباع وی با امیرالمؤمنین علی علیه السلام اتفاق افتاد و چون عایشه بر شتری بنام عسکر سوار بود این وقعه ب ...
لغتنامه دهخدا
[ جَ مَ لُلْ یَ ] (ع اِ مرکب) حرباء. (اقرب الموارد).
[ جَ ] (ع ص) صاحب جمال. || تمام خلقت از هر حیوان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
به همهای، یکباره، همگی
فرهنگ واژههای سره
جملهای که عبارات آن طول زمانی یکسان دارد|||متـ . جملۀ متقارن symmetric period [موسیقی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ جَ مَ ] (ص نسبی) نسبت است به جمل و آن پدر قبیله ایست از مذحج. (منتهی الارب).
[ جَ مَ ] (اِخ) عمروبن مرة. از محدثان است. (لباب الانساب).
جمیلتر؛ زیباتر؛ نیکوتر؛ بهتر.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.