انتقال

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

جابه‌جایی بازیکن از باشگاهی به باشگاه دیگر که در طی مراحل اداری و حقوقی و در زمان مشخص و معمولا در مقابل مبادلۀ مبلغی صورت می‌گیرد

[ورزش]

انگلیسی

transfer

واژه‌های مشابه

انتقال ‌هومان

← مدار انتقال هومان [مهندسی هوافضا]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال بار

جابه‌جایی بار الکتریکی از یک جسم یا ذره به جسم یا ذره دیگر [فیزیک]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال بانکی

برگردان

فرهنگ واژه‌های سره

انتقال برق

انتقال کلان انرژی الکتریکی از یک نقطه به نقطۀ دیگر یا از محل تولید به محل مصرف |||متـ . انتقال 6 transmission 2 [مهندسی برق]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال دوکنارباندۀ مستقل

انتقال امواج رادیویی با استفاده از نشانک/ سیگنال حامل و دو کنارباند مستقل که به‌طور جداگانه قابل مدوله‌سازی هستند [مهندسی مخابرات]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال رادیویی

انتقال با استفاده از نشانک‌ها/ سیگنال‌های بسامد رادیویی [مهندسی مخابرات]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال زنجیر

جدا شدن یک اتم از مولکولی دیگر به‌وسیلۀ پایانۀ رادیکالی درحال‌رشد که به رشد آن پایانه خاتمه می‌دهد و هم‌زمان موجب رشد یک رادیکال جدید می‌شود [شیمی] ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال زنجیر

جدا شدن یک اتم از مولکولی دیگر به‌وسیلۀ پایانۀ رادیکالی درحال‌رشد که به رشد آن پایانه خاتمه می‌دهد و هم‌زمان موجب رشد یک رادیکال جدید می‌شود [مهندسی بسپار] ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال فنّاوری

انتقال دانش و مهارت‌ها و روش‌ها و امکانات تولیدی مرتبط با یک فنّاوری خاص برای ایجاد توانمندی‌های مشابه مبدأ در مقصد [مدیریت فنّاوری]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

انتقال مسافر

حمل‌ونقل محلی و جابه‌جایی مسافر و باروبنۀ او از یک پایانۀ مسافرتی به پایانه‌ای دیگر یا از یک پایانه به مهمان‌خانه/ هتل یا از مهمان‌خانه/ هتل به تماشاخانه [گردشگری و ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش