تحمل اعمال و اعتقادات دیگران علیرغم باور نداشتن آنها|||متـ . تسامح
(مُ) (اِ.) همکاری، همراهی یا همزیستی با دیگران.
فرهنگ فارسی معین
نرمی، کنارآمدن، سازگاری، بردباری
فرهنگ واژههای سره
[ مُ ] (از ع، اِمص) مدارات. رعایت کردن و صلح و آشتی نمودن. (غیاث اللغات). رجوع به مداراة و مدارات شود. || سلوک. ملایمت. آرامی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). آهستگی. نرمی. رفق. مماشات. راه رفت ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ کَ دَ ] (مص مرکب) مهربانی کردن. نرمی نمودن. شفقت و ملایمت نشان دادن : که با زیردستان مدارا کنم ز خاک سیه مشک سارا کنم.فردوسی. ترک من رحمت آشکارا کرد هندوی خویش را مدارا کرد.نظامی. خو ...
[ مُ ] (ع مص) یکدیگر را دفع کردن. (منتهی الارب) (صراح) (زوزنی). مدارأة. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مدافعة. (دستورالاخوان). || خلاف کردن. (صراح). خلاف نمودن. (منتهی الارب). مدارأة. (آنندراج) ...
فعالیتهای ذهنی که فرد در مواجهه با مشکلات یا موقعیتها به کار میگیرد [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.