← واحد بیستپایی
← واقعیت برافزوده [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ شُ دَ ] (مص مرکب) دوباره باز شدن: الانجیاب؛ واباز شدن ابر و آنچ بدان ماند. (زوزنی). انجلاء؛ واباز شدن غم و میغ و آنچه بدان ماند. (زوزنی).
لغتنامه دهخدا
[ بَ دَ ] (مص مرکب) تقسیم. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). تقاسم. (منتهی الارب). توزع. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). قسم. (تاج المصادر بیهقی). قسمت کردن. (مجمل اللغه). تقسیم کردن. مقاسمه. ...
[ بُ دَ ] (مص مرکب) بازبریدن. قطع کردن: اختراع؛ وابریدن کاری را با کسی. مقاطعه؛ با کسی وابریدن. (منتهی الارب): عضو گردد مرده کز تن وابرید نوبریده جنبد اما نی مدید.مولوی.
[ بَ تَ ] (مص مرکب) بازبستن. مؤلف آنندراج گوید: مرکب است از وا که به معنی گشاده است و بستن که ضد آن است و این بر کسی یا چیزی مستعمل میشود که از یک سو گشاده و آزاد و از طرف دیگر بسته و پیوست ...
[ بَ تَ / تِ ] (ن مف مرکب) مربوط. متعلق. موقوف. منحصر. منسوب و ملازم. (آنندراج). ج، وابستگان. || در سفارتخانه ها به درجه ای از مأمورین سیاسی اطلاق میشود. و وقتی این کلمه با مضاف الیه است ...
[ بَ تَ / تِ شُ دَ ] (مص مرکب) متعلق گردیدن. منوط شدن.
نوعی رابطه میان امور واقع (facts) که بر اتکای معرفتی یا مفهومی یا هستیشناختی یک جزء بر جزء دیگر دلالت میکند [فلسفه]
[ بَ تَ / تِ ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی وابسته. الفت. - وابستگی بفلان امر داشتن؛ علقه. علاقه بدان داشتن. || نسبت. انتساب.
← وابستگی شیمیایی [اعتیاد]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.