مربوط به دانگ/ چارگان|||متـ . چارگانی
[ وِ نَ / نِ ] (حامص) جاودانه بودن. || (اِ) خلد. (دهار).
لغتنامه دهخدا
[ دَ اَ ] (نف مرکب) دردانگیزنده. انگیزندهٔ درد. || مهیج رحم و شفقت. رحم انگیز. (ناظم الاطباء).
[ دُ ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهٔ بخش مرکزی شهرستان بم. واقع در ۹ هزارگزی باختر بم با ۱۵۳ تن سکنه. آب آن از رودخانه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
[ گِ نَ / نِ ] (ص نسبی، اِ مرکب) پول اندکی که پس از اجرت استاد بطریق انعام بشاگرد دهند. (ناظم الاطباء). عطیه ای شاگرد دکان را چون از استاد او چیزی خرند. رجوع به شاگردانه شود.
(مَ نِ) (حامص.)۱- مرد بودن، رجولیت. ۲- دلیری، شجاعت.۳- دارای خصوصیات خوب انسانی.
فرهنگ فارسی معین
آنکه گردوغبار برپا کند؛ غبارانگیز.
فرهنگ فارسی عمید
← گسیلۀ صوتی خودانگیختۀ گوش [شنواییشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
صوتی با شدت کم و قابلاندازهگیری که حلزون بدون وجود محرک شنیداری تولید میکند و با اندازهگیری آن عملکرد صحیح یاختههای مویی بیرونی حلزون گوش را بررسی میکنند| ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.