نوعی برجستگی بر روی سطح ذرۀ ویروسی
به بخشی از دستگاه چاپ اطلاق میشود که برای جایگزین شدن دقیق فیلم در دستگاه به کار میرود. مانند خارهایی که در برخی از سیستمهای دوربین فیلمبرداری و دستگاههای ...
فرهنگ واژههای آزاد
[ رِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) در بین دو استخوان فک بالا سوراخ قدامی حفره های بینی است. در پائین این سوراخ برجستگی کوچک استخوانی است موسوم به خار بینی قدامی و تحتانی که متعلق بقاعدهٔ بینی ...
لغتنامه دهخدا
[ دَ تَ شُ دَ ] (مص مرکب) خار به تن انسان فرورفتن. خار در تن انسان نشستن. شوک. (دهار).
[ دَ مَ / مِ تَ ] (مص مرکب) چسبیدن خار بجامه. تعلیق خار بلباس. علق. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به لغت علق شود.
[ دَ جَ اَ کَ دَ ] (مص مرکب) ایذاء کردن. (آنندراج) (مجموعهٔ مترادفات ص ۵۳): خار در جیب گلستان فکند گلخن ما خنده بر نغمهٔ داود زند شیون ما. طالب آملی (از آنندراج). رجوع بذیل کلمهٔ خار شود.
[ دَ رَهْ شِ کَ تَ ] (مص مرکب) رجوع به خار در راه شکستن شود.
[ دَ رَهْ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) رجوع به خار در راه نهادن شود.
[رِ دِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خاری که بزرگ است و دراز. اَسَل. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به کلمهٔ اسل شود.
[ رِ دَلْ وْ کَ / کِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خاری است از آهن، بدان دلو که در چاه افتاده باشد برآورند. (آنندراج).
[ رِ سِ شَ / شِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خارسه پهلو. (فرهنگ شعوری ج ۱ ص ۳۷۸). حَسَک. خارسه سو.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.