[ ثُ رَیْ یا ] (ع ص، اِ) مصغر ثروی. || (اِخ) پروین پرن. پرند. پرو. پروه. رَفه. رَمه. نرگسه. نرگسهٔ چرخ. نرگسهٔ سقف لاجورد. و آن منزل سوم است از منازل قمر پس از بطین و پیش از دبران و آن ...
لغتنامه دهخدا
[ ثُ رَیْ یا ] (اِخ) الهانی بن احمد. محدث است.
[ ثُ رَیْ یا ] (ع ص، اِ) رجوع به ثریا شود.
[ ثَ ] (ع اِ) خاکی که اگر تر گردانند چسبنده نگردد. || خاک نمناک و تر. || نم.
[ ثَ رْ ] (ع ص) تَر.
[ تَ وَ ] (اِخ) تثریه ونت. از قبیلهٔ خیون بشمار میرفته و پیردیویسنا بود و در اوستا از او نام برده میشود و بدست گشتاسب مغلوب گردید. رجوع به مزدیسنا ص ۳۴۵، ۳۵۶ و ۳۵۹ شود.
[ قِ رُثْ ثُ رَیْ یا ] (اِخ) کوهی است. (معجم البلدان).
ستارۀ اتا - ثور یا غول ب 7 که با قدر 2/9، درخشانترین عضو خوشۀ ستارهای پروین است [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.