۱. آماده؛ مهیا؛ ساخته. ۲. مالش. ۳. مالش دادن و لوله ساختن تریاک. * تیار کردن: (مصدر لازم) آماده ساختن؛ مهیا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
[ تَ یْ یا ] (ع ص، اِ) موج دریا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موج آب. (مهذب الاسماء): کالبحر یقذف بالتیار تیاراً. (اقرب الموارد): این بگفت و در کشتی آز نشست و به دریای ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ یْ یا / تَ ] صلی الله علیه و آله و سلم درست. تمام. راست. کامل. مهیا. معد. صحیح. طیار. درست تیار. تمام و تیار. رجوع به طیار شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). مهیا و آماده و حاضر. و آن ...
[ اَ حَ بِ بَ ] (اِخ) در یکی از مسمطهای منسوب به منوچهری دامغانی و نیز در قصیده ای منتسب بوی که ذوق سلیم مانند چند مسمط و قصیدهٔ دیگر از انتساب آن به منوچهری ابا دارد ابوحرب بختیار محمد ...
گزینش، برگزیدن
فرهنگ واژههای سره
[ اِ ] (ع مص) گزیدن. برگزیدن. (تاج المصادر) (زوزنی). استراء. گزین کردن. خَیره. (منتهی الارب). انتخاب : الحمدُ للّه الذی اختار محمداً صلی اللََّه علیه و آله و سلم من خیر اُسرةِ. (تاریخ ب ...
[ اِ دا تَ ] (مص مرکب) مختار بودن. مخیر بودن. آزاد بودن در انجام دادن عملی. مقابل اضطرار و اجبار. || دسترسی داشتن : باری خیال یار ز پیش نظر مشو چون بر وصال یار نداریم اختیار. (منسوب به ...
[ اِ فَ دَ ] (مص مرکب) اختیار کردن. برگزیدن. ترجیح دادن. رجحان نهادن : سموم وحشت غربت، بدان تنعم و ناز که داشتم بوطن، اختیار فرمودم. ظهیر فاریابی.
[ اِ رُدْ دی ] (اِخ) غازی شاه. نام یکی از سلاطین بنگاله که از سنهٔ ۷۵۰ تا ۷۵۳ هـ . ق. سلطنت کرده است. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۶ شود.
[ اِ رُدْ دی عَ ] (اِخ) (دهقان...). رجوع به علی اختیارالدین شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.