در کالبدشناسی، چینوشکنهای غشای مخاطی
[ ژَ ] (ص مرکب) شکن، شکنج، چین، نورد، گره، انجوغ دار. ترنجیده. چین خورده. کیس. || مواج. || منقبض. گرفته.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.