[ تَ دَ ] (مص مرکب) ترس دادن. بیم دادن : تهدید تیغ میدهد آوخ کجاست تیغ تا چون حلیش دست بگردن درآورم. خاقانی. خاقانی را دلیست چون پیکر تیغ رخ چون حلی و سرشک چون گوهر تیغ تهدید سر تیغ دهی ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ شَ / شِ دَ ] (مص مرکب) سخن ترسناک و تهدیدآمیز شنیدن : به یک کرشمه کز او دل نوید کام شنید هزار مرتبه تهدید انتقام شنید. شانی (از آنندراج). رجوع به تهدید و دیگر ترکیبهای آن شود.
عملی شامل چند شیوۀ تهاجم برای تشدید آسیبرسانی|||متـ . حملۀ مرکب blended attack [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
پَدِست بستن
فرهنگ واژههای سره
فرایند تشخیص و تحلیل و طبقهبندی سامانههای تهاجمی دشمن [علوم نظامی]
فرایند تشخیص عوامل تهدید علیه یک کشور و تخمین میزان و احتمال عملی شدن آن [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
انجام عملی برای از بین بردن امنیت سامانه [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
ویژگی عملی غیرقانونی که ازطریق تهدید قربانی با اسلحه صورت میگیرد [علوم نظامی]
ایجاد نگرانی از یک تهدید با بزرگ جلوه دادن آن [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.