جامداتی که با آشغالگیر از جریان آب یا فاضلاب جدا شدهاند
(اِ.) = آشخال:۱- هر چیز دور ریختنی.۲- (کن.) آدم بی ارزش و پست.
فرهنگ فارسی معین
آخال
فرهنگ واژههای سره
(اِ) فضول چیزی: آشغال سبزی. آشغال کلّه. || سقط. نابکار. افکندنی. آخال. آشخال. خاش و خش. خش و خاش. خاشک. خاشاک. خاش و خماش. خماشه. خماش. آقال. داس و دلوس. حثاله. خس. || دَمِ جارو. خاکروبه ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ ] (نف مرکب) آشخال برچین. آنکه خاش و خش از معابر برچیند چون پاره های جامه و خرده های چوب و پوست انار و مانند آن و با فروش آن معاش او باشد. || مجازاً و بتحقیر، سخت بی سروپا.
[ کَ لْ لَ / لِ ] (اِ مرکب) افکندنیها از استخوانهای خرده و غضروفها و مانند آن از طعام موسوم به کیپا و کله پاچه. || (ص مرکب) سخت بی ارز. بسی بی سروپا (مردم).
نوعی آشغالگیر که میلههای موازی با فواصل مساوی دارد و معمولا در مجرای فاضلاب مورب قرار داده میشود [مهندسی محیط زیست و انرژی]
واژههای مصوب فرهنگستان
۱. جای ریختن آشغال. ۲. ظرفی که در آن آشغال بریزند.
فرهنگ فارسی عمید
شلته، شَلتِه، خاکروبه دان، آخالدان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.