مرحلهای نشانگر آغاز جوانی که در آن رشد اعضای جنسی کامل میشود و ویژگیهای ثانویۀ جنسی ظاهر میشود
نوعی بلوغ رسوبی که در آن شکلِ ماسه به محصول نهایی بافتی نزدیک میشود [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی بلوغ رسوبی که در آن شکلِ یک رسوب آواری به محصول نهایی ترکیبی نزدیک میشود [زمینشناسی]
[ بُ غی یَ ] (ع اِ) سن بلوغ و رشد. سن عقل. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
رشد سریع استخوانها و ماهیچهها در پی افزایش ترشح هورمون رشد در دوران بلوغ [روانشناسی]
[ نَ / نُو بُ ] (ص مرکب) تازه بالغ. نوجوان : نوبلوغی که بود شاگردش بردوانید و همچنین کردش.سعدی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.