پرداخت

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

[پزشکی-دندان‌پزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان|||[مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن سطح فلز با مواد ساینده

[مهندسی مواد و متالورژی]

انگلیسی

polishing

واژه‌های مشابه

پرداخت

[پزشکی-دندان‌پزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان|||[مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن سطح فلز با مواد ساینده [خوردگی] ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پرداخت هزینۀ پُستی

پرداخت هزینۀ ارسال مرسوله‌های پُستی [مهندسی مخابرات - پست]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پرداخت کف صحنه - پوشش سطح

برای دستیابی به یک جلوه دکوری، احتمالاً پراکندن مواد، سریع‌ترین و ساده‌ترین روش مخفی سازی کف صحنه است. مواد مورد نیاز در محل‌های تعیین شده ریخته می‌شوند تا سایر پرداخت&zw ...

فرهنگ واژه‌های آزاد

افسون پرداختن

[ اَ پَ تَ ] (مص مرکب) فسون پرداختن. جادو کردن. مکر و حیله کردن.

لغت‌نامه دهخدا

تاخیر در پرداخت

پس اُفت

فرهنگ واژه‌های سره

تراز پرداخت‌ها

سیاهۀ دریافت‌ها و پرداخت‌های ارزی یک کشور با دیگر کشورها در یک دورۀ زمانی [اقتصاد]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

حساب‌های پرداختنی

تعهدات مالی مهمانخانه‌ها که شامل بدهی آنها به سازمان‌های خصوصی و دولتی و فروشنده‌ها می‌شود [گردشگری و جهانگردی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خدمات پیش‌پرداختی

خدماتی که فراهم‌ساز خدمات بهای آن را پیشاپیش دریافت می‌کند [مهندسی مخابرات]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

رحم پرداختن

[ رَ حِ پَ تَ ] (مص مرکب) رحم خالی کردن. از رحم بیرون آمدن. به مجاز، به دنیا آمدن و متولد شدن : زادگان چون رحم بپردازند سفر مرگ خویش را سازند.سنایی.

لغت‌نامه دهخدا

رخت پرداختن

[ رَ پَ تَ ] (مص مرکب) کوچ کردن. راهی شدن. عزیمت کردن. رحلت کردن. عازم شدن : چو یک مه در آن بادیه تاختند از او نیز هم رخت پرداختند.نظامی. از آن کوچگه رخت پرداختند سوی کوچگاهی دگر تاختند.ن ...

لغت‌نامه دهخدا
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش