تابعی که هر مقدار مفروض از اعضای یک مجموعه را به عضوی از آن نظیر کند
[ عَ مَ ] (اِخ) نام جایگاهی است. (از معجم البلدان).
لغتنامه دهخدا
کردار بد، کار بد، بدکرد
فرهنگ واژههای سره
عملی هندسی که بخشی از ساختار بلوری را بازتولید میکند [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
هریک از عملهای جمع و تفریق و ضرب و تقسیم و به توان رساندن و استخراج ریشه [ریاضی]
کَرِنت
کردار نیکو، کردار خوب، کار خوب
[ عَ مَ لِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نوائی است از موسیقی که به هندی دهناسری گویند. (آنندراج) (غیاث اللغات).
[ عَ مَ وَ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب) سازنده. - به عمل آورنده؛ مهیاکننده. سازنده.
[علوم و فنّاوری غذا] فراوری مواد غذایی برای نگهداری و بهبود طعم و رنگ، مانند دودی کردن، خشک کردن، نمکسود کردن و شور انداختن|||[کشاورزی- علوم باغبانی] مجموعۀ کارهایی که برای نگهداری و ع ...
عملآوری سبزی یا مواد مشابه با استفاده از هوا در زیر سایهبان یا در جایگاه باز [کشاورزی - علوم باغبانی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.