معیاری برای نشان دادن میزان نزدیکی مشاهدات یک کمیت به کمیت دیگر
(دِ قَّ) [ ع. دقة ] (اِمص.)۱- باریکی، نازکی.۲- باریک بینی، نازک اندیشی.
فرهنگ فارسی معین
۱. باریکبینی. ۲. توجه و باریکبینی که در مورد امری صورت میگیرد. ۳. [قدیمی] باریکی. ۴. [قدیمی] نرمی. ۵. [قدیمی] خردی.
فرهنگ فارسی عمید
[ دِقْ قَ ] (از ع، اِمص) دقه. باریک شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). باریکی. (یادداشت مرحوم دهخدا). ظرافت و نازکی و باریکی از هر چیز و دشواری. (ناظم الاطباء). نازکی. (فرهنگ فارسی معین): قَصف ...
لغتنامه دهخدا
[ دِقْ قَ پَ سَ ] (نف مرکب) دشوارپسند و مشکل پسند. (آنندراج). و رجوع به دقت شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.