کانی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

1. عنصر یا ترکیب طبیعی غیرآلی (معدنی) با ساختار درونی منظم و شکل بلوری و خواص فیزیکی ویژه|||2. هر مادۀ طبیعی غیرآلی (معدنی)|||متـ . مادۀ معدنی|||* مصوب فرهنگستان اول

[زمین‌شناسی]

انگلیسی

mineral

واژه‌های مشابه

کانی

(اِ) در کردی یعنی چشمه و در نام بسیاری از دهات مغرب ایران ظاهراً بهمین معنی است.

لغت‌نامه دهخدا

کانی

(اِخ) ابوبکر... از شاعران ترک و نثرنویسانی بود که سعی داشتند از نفوذ فارسی در تألیفات خود احتراز جویند و ادبیات ترک را از نفوذ کلمات بیگانه پاک گردانند (۱۷۱۲-۱۷۹۲ م.). (از اعلام المنجد).

لغت‌نامه دهخدا

کانی اَریخت

کانی‌ای که فاقد ساختار بلوری است [زمین‌شناسی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

کانی درآشفته

کانی دارای عناصر پرتوزا که شبکۀ آن براثر آسیب‌ ناشی از تابش دچار آشفتگی و تغییر شده باشد، اما ریخت بیرونی آن تغییری نکرده باشد [زمین‌شناسی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

کانی سبزه

[ سَ زِ ] (اِخ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در ۲۷هزارگزی شمال خاوری بوکان و ۲۵۵۰۰ گزی خاور شوسهٔ بوکان به میاندوآب. ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای ۳۵ تن سکنه. ...

لغت‌نامه دهخدا

کانی سفید

[ سَ / سِ ] (اِخ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندرهٔ شهرستان سنندج. واقع در ۱۴هزارگزی شمال باختری دیواندره و ۸هزارگزی باختر شوسهٔ دیواندرهٔ سقز. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای ۱ ...

لغت‌نامه دهخدا

کانی سیب

(اِخ) ده کوچکی است از دهستان دشت طال بخش بانهٔ شهرستان سقز. واقع در ۲۲هزارگزی شمال باختری بانه ۲هزارگزی شیدیله. دارای ۳۰ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۵).

لغت‌نامه دهخدا

کانی سیف

[ سِ ] (اِخ) دهی است از دهستان پشت آربابا بخش بانهٔ شهرستان سقز واقع در ۲۵هزارگزی جنوب باختری بانه و ۲هزارگزی مرز ایران و عراق، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای ۱۵ تن سکنه. (از فرهنگ جغ ...

لغت‌نامه دهخدا

کانی شقاق

[ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان آختاجی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در پانزده هزارگزی شمال بوکان و ۵هزارگزی شوسهٔ بوکان به میاندوآب. ناحیه ای است کوهستانی، معتدل سالم و دارای ۸۰ ت ...

لغت‌نامه دهخدا

کانی شیخ

[ شِ ] (اِخ) نام یکی از پاسگاههای مرزبانی بخش سومار شهرستان قصر شیرین. واقع در هیجده هزارگزی جنوب سومار در کنار مرز ایران و عراق. از چشمه مشروب میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۵).

لغت‌نامه دهخدا
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش