نوعی بیماری قارچی که در آن عامل بیماری بهصورت پوششی سفید در سطح گیاه نمایان میشود
نوعی سفیدک که در آن قارچ بهصورت پوششی سفید و پودری در سطح گیاه ظاهر میشود [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
۱. کسی که چیزی را سفید کند. ۲. = سفیدگر ۳. (صفت) [مقابلِ سیهکار] [مجاز] نیکوکار؛ صالح؛ درستکار.
فرهنگ فارسی عمید
(~.) (حامص.) گچکاری.
فرهنگ فارسی معین
[ سَ / سِ ] (حامص مرکب) گچ کاری. دیوار یا سقف خانه را با گچ برنگ سفید درآوردن. سپیدی. رنگ سپید: آموزد سرو را سواری شوید ز سمن سفیدکاری.نظامی.
لغتنامه دهخدا
[ سَ / سِ سَ / سِ ] (ص مرکب) جوانمرد. صاحب همت بود خلاف سیه کاسه که خسیس و دون همت باشد. (از برهان) (آنندراج). جوانمرد چنانچه سیاه کاسه یعنی بخیل. (رشیدی).
ویژگی سطحی پوشیده از لایهای نرم و مومی و معمولا متمایل به سفید که براثر تماس پاک میشود [زیستشناسی - علوم گیاهی]
[ سَ کَ مَ ] (اِخ) دهی از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، دارای ۱۵۵۰ تن سکنه و آب آن از چشمه است. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
کژنههای کلفتشدۀ سفید بر روی غشاهای مخاطی، مانند آستر دهان یا واژن، به علت رویش بیشازاندازۀ لایۀ شاخی [پزشکی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.