اصطلاحی در نحو، ناظر بر وابستگی ساختاری یک واحد دستوری به واحدی دیگر
وصف کردن؛ بیان کردن صفت کسی یا چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
در دستور زایشی، تجزیۀ یک زنجیرۀ زبانی ازطریق قلابگذاری برای عملکرد گشتار|||متـ . تجزیۀ ساختی structural analysis [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
وابستهای که هسته را توصیف یا محدود میکند [زبانشناسی]
بندی که هستۀ اسمی خود را محدود و مشخص میکند و در درون آن ضمیری هممرجع با هسته واقع است [زبانشناسی]
نوعی زبان رایانهای که برای ساخت و تغییر ساختار دادهها در یک پایگاهداده به کار میرود [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات]
شاخهای از زبانشناسی که به بررسی و توصیف ویژگیهای ساختاری زبانهای مختلف در قالب نظریههای زبانشناختی میپردازد [باستانشناسی] ...
فرانامهای که آیندههای ممکن را توصیف میکند [آیندهپژوهی]
← جوّنگاری [علوم جَوّ]
شاخهای از کالبدشناسی که به بررسی یا توصیف بخشهای مختلف بدن بهصورت مجزا میپردازد [علوم تشریحی]
شناسۀ حرفیعددی اطلاعات توصیفی [مهندسی نقشهبرداری]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.