= تابیدن٣: او مرا پیش شیر بپسندد / من نتاوم بر او نشسته مگس (رودکی: ۵۰۳).
فرهنگ فارسی عمید
[ دَ ] (مص) مبدل تابیدن. (فرهنگ نظام). تابیدن. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج ۱ ص ۲۸۶). درخشیدن. (ناظم الاطباء). || پیچیدن. || گرم کردن. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ایضاً). ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.